#سقوط_نرم_پارت_3
-تمومش کن یلدا ، من خودم بریدم، تو دیگه بدترش نکن. من اشتباه کردم، اما دیگه نمی تونم، باور کن نمی تونم!
نگفت ما اشتباه کردیم...یعنی من اشتباه نکرده بودم؟!
سرم رو بالا آوردم و نگاهم به چشمهای ترش افتاد.
عاجز و درمونده نگاهم می کرد، چشاش برای چی التماس می کردند؟برای اینکه برم؟
پس این نشونه با هم بودن رو چکار کنم؟
با بغض و گریه گفتم:من دوستت دا...
نذاشت جمله ام رو تموم کنم . دستش رو روی لبام گذاشت و گفت:هیس ...نگو...بذار همه چی تموم شه.
دستش رو پس زدم و گفتم:پس این بچه چی؟
هم زمان با دو دستش موهاش رو چنگ زد و گفت: قبل از اینکه بقیه بفهمن خلاصش می کنیم.
نمی تونستم باور کنم کسی که روبروم ِ همون مردیه که عاشقم کرد، باورم نمی شد این حرفها از زبون اون باشن.
بلند شدم و سمت در اتاق حرکت کردم ملتمسانه گفت: حلالم کن!
می گفت حلالم کن؟چرا؟نکنه مسافر ِ؟آره مسافرا حلالیت می طلبن. اما اون که مسافر نیست.دستی به شکمم کشیدم و زیر لب گفتم:تویی که مسافری.
بدون اینکه برگردم ایستادم.
romangram.com | @romangram_com