نوشته: فاطمه زهرا ربیعی
داستان راجع به یه دختره، دختری که روز عروسیش اتفاقی میافته که کل زندگیش از این رو به اون رو میشه، دختری که تا اون روز معنی درد و غم رو نمیدونست، حالا با این اتفاق غم با زندگیش عجین میشه؛ ولی قرار نیست این تغییرات تو زندگیش همیشگی باشه، قرار نیست غم شریک لحظه لحظه ی زندگیش باشه؛ اما... آیا دختر قصه میتونه از پس این فاجعه بربیاد؟ باز هم صدای خندهاش گوش فلک رو کر میکنه؟ باز هم چشمای غمگینش ستاره بارون میشه؟ باز هم قلب یخزدهاش گرما رو حس میکنه؟ شروعی دیگر
رمان های مشابه