#شروع_از_پایان_پارت_50

_ من نگفتم تو از اون دخترای آشغالی.......

و یه دادی زد که یه متر پریدم هوا :

_ گفتم؟؟؟

آب دهنمو قورت دادم و سرمو به علامت نفی به طرفین تکون دادم. با لحن آرومتری ادامه داد:

_ مگه مریم دختر خرابیه که با ژان پله؟.......

دوباره اشکام جاری شد و سرمو به طرفین تکون دادم و با گریه گفتم :

_ اونا فرق میکنن.......اونا همدیگه رو دوست دارن و میخوان با هم ازدواج کنن..............ولی تو میخوای ازم سوءاستفاده کنی........

_ خوب منم.......

پریدم وسط حرفش و داد زدم :

_ نمیخوام............مریم خودش میخواست.......من نمیخوام، اینقدر منو با مریم مقایسه نکن.........ولم کن، تو نمیتونی منو مجبور به کاری کنی وقتی که خودم نمیخوام

با کلافگی دستشو کشید پشت گردنش و به سقف نگاه کرد چند لحظه به همون حالت موند و دوباره برگشت طرف من، اینبار طرز نگاهش خیلی فرق میکرد،رنج و غم رو به طور واضح تو چشاش میدیدم ،غم توی نگاهش چشماشو ده برابر جذاب تر از قبل کرده بود. با لحن آروم و رنجیده ای گفت:

romangram.com | @romangram_com