#شروع_از_پایان_پارت_169
_ تو بیخیال شو.......کدومشونو میشناسی؟
بعد از چند دقیقه ی غرق لذت دست از کار کشید ، دستمو گرفت و نوک انگشتامو بوسید ، چشماشو بست ، سرمو گذاشت رو سینه ش و منو به خودش فشرد ، در گوشم زمزمه کرد :
_ فردا شب میام خواستگاریت........پس فردا عقد میکنیم .......
دستشو که تو دستم بود بوسیدم و گفتم :
_ نمیتونه اینقدر سریع پیش بره .........محاله مامانم بذاره به این زودی جواب بدم ......
_ من نمیتونم صبر کنم .......
_ چطور برای سپیده تونستی ؟
آخ......بازم یه حرف بی موقع دیگه.......سرمو از رو سینه ش برداشت و با عصبانیت بدون نگاه بهم گفت :
_ برو سرجات ..........
زدم زیر گریه :
romangram.com | @romangram_com