#شطرنج_شکسته_پارت_62
...بریم توی اتاقم.اونجا بگو.
پنج دقیقه بعد در اتاق گودرز روی مبل روبه روی هم نشسته بودند.گودرز با بی صبری گفت.
- خب...بگو.
- اسم اصلی ش آران صلاحیه...
گودرز تکرار کرد- آران صلاحی؟ نمی شناسم.
زمرد با هیجان گفت- پلیسه.
گودرز با تحیر پرسید- چی؟کامل بگو!
- سرگرد آران صلاحی.متولد بیستم مهرماه پنجاه.یه برادر داره به اسم آریانا که متولد چهاردهم بهمن پنجاه و سه هست.مادرش مهلا معصومی به همراه خاله آران،که اسمش مهسا بوده توی فروردین هفتاد بر اثر تصادف رانندگی کشته می شن.داشتن می رفتن مسافرت.آران راننده بوده و بر اثر بی احتیاطی و خواب آلودگی با کوه برخورد می ک
.آریانا امسال به عنوان استاد دانشگاه .... تدریس داره.دو تا پسرخاله داره به اسم های شاهرخ و شروین رزم آرا که با پدرشون عارف زندگی می کنن.اونطوری که تحقیق کردم هیچ سابقه ی کاری از شروین در دسترس نیست.اصلا معلوم نیست چکاره ست.حتی یه عکس ازش موجود نیست.اما شاهرخ مهندس کامپیوتره.
- این اطلاعات رو از کجا آوردی؟
- دوستم پادینا هکره...گفتم یه سری به یه سایت ناجا بز
.
- دردسر نشه برامون.
-
نترس.
- این آران ازدواج کرده؟یا نامزد داره؟
زمرد که اصلا دلش نمی خواست پای رخسار را به این جریان باز کند گفت –
romangram.com | @romangram_com