#شهربازی_پارت_71
_ اگه می فهمیدم تو چرا انقدر معذرت خواهی میکنی خیلی خوب میشد
به نظر می آمد که دیگر عصبانی نیست .
_ نه... معذرت خواهی نبود... یعنی می خواستم یه چیزی بهتون بگم.
_ در اون صورت باید می گفتی طاها نه اینکه بگی ببخشید.
عمرا، اگر من میمردم هم نمی توانستم او را به اسم صدا کنم.
از شانس گندم هرچه فکر می کردم فامیلی اش را هم به خاطر نمی آوردم اصلا نمی دانستم تا به حال فامیلی اش را شنیده ام یا نه.
ترجیح دادم بی خیال شوم .
من همیشه دربرابر او کم می آوردم.
_ حالا چی می خواستی بگی که واسه اینکه اسممو نگی از خیرش گذشتی؟
چه خوب فکرم را می خواند.
_ هزینه ی بیمارستان چقدر شد؟
_ تو نمی خواد به این چیزا کار داشته باشی با آرش حساب می کنم.
_ نه خواهش میکنم چیزی به کسی نگید.
romangram.com | @romangram_com