#شاه_شطرنج_پارت_10

نيم نگاهي به صورت بي تفاوت امين مي کنم و مي گويم:
-دو کلمه از قربوني جلو پاي عروس!
امين از تشبيه مودبانه ام، خنده اش مي گيرد. دستش را روي کمرم مي گذارد و به سمت آسانسور هدايتم مي کند. در که بسته مي شود مي گويد:
-شمشير رو حسابي از رو بستي.
نگاهي به چشمان گود افتاده و خسته اش مي کنم و مي گويم:
-خودش پا کرد تو کفش من وگرنه منو چه به اين جغله؟
مي خندد و مي گويد:
-اين جغله حداقل چهار سال از تو بزرگ تره!
نگاهم را روي کت و شلوار مرتبش مي چرخانم و مي گويم:
-از نظر من يه الف بچه بيشتر نيست!
معني نگاهم را مي فهمد و فاصله اش را کم مي کند. صورتم را مي کاود و آهسته مي گويد:
-خيلي خوشگل شدي.
بي حوصله سري تکان مي دهم و مي گويم:
-مرسي. تو هم خيلي خوب شدي!

romangram.com | @romangram_com