#شب_سراب_پارت_78

می خورس ناهارت را من خوردم تو هم ناهار منو بخور
نه سیرم نگه دار برای خودت
تعارف که نمی کنی خنده ام گرفت
نه بابا بگذار عصری بخور تکه نان را گذاشت سر جایش دستمال را هم تپاند روی آن
نمی افتد
خیلی دلم بحالش سوخت خیلی
علیمردان چایی می خوری متفکرانه نگاهم کرد
هان چایی نه بابا عادت ندارم یه خرده توی صورتم زل زد بعد پریموس را نگاه کرد بلند شده بود که بره
اگر داری قندم رابده بخورم دماغش را بالا کشید با آستین پاک کرد
آاااخ جگرم کباب شد یک مشت قند بهش دادم همه را امروز نخورها دندانت درد میگرد کم کم بخور دوباره دستمال را بیرون کشید قندها را ریخت توی جیبش دستمال را تپاند توی جیبش ا؟ خندید
یادم رفت بخورم دستمال را در آورد یک حبه قند گذاشت توی دهانش و دوباره دستمال را تپاند توی جیبش که لباسش ور آمد قلبمه شد
کاری نداری
نه
با لذت قند را با صدا توی دهنش خرد می کرد
شیرین کام باشی
عجب حرفهایی بلد بود چی باید می گفتم آهان گفتم نوش جان
رحیم می گویند توی شهر چو افتاده سردار سپه تاجگذاری میکند
بکند نکند به ما چه چی به ما میماسه ما باید زحمت بکشیم مزد بگیریم حالا چه فرق می کند روی پول عکس این باشد یا آن ارزش پول که بالا نمیره میره
میگم دکان بازار تعطیل میشه
بشه نشه کجا را داریم بریم در شمیران باغ داریم یا در کرج
میریم ورامین
ورامین آهان پس مادر نقشه داشت آن مقدمه چینی ها بیخود نبود والا خودش می دانست که برای ما فقیر فقرا نه ناصرالدین شاه....بود نه جد بزرگوارش
سفر بخیر سوقاتی ما را فراموش نکنی
مسخره بازی را بگذار کنار با هم می رویم بریم تو این دختره را ببین همانجا خواستگاری هم بکنیم دیگه داری پیر میشی
مادر چرا دوست داری وقت و بی وقت خون مرا کثیف کنی روی سگم را بالا بیاری آندفعه گفتم که نه باز هم بگم
رحیم چه پسر چه دختر فرق نمی کند وقتی می تواند زن بگیر یا شوهر بکند و نکند مردم هزار حرف نامربوط بارش میکنند
بکنند مثلا چه می گویند بگذار هر چه دلشان می خواهد بگویند
نه رحیم اینقدرها هم که فکر می کنی نباید بی خیال بود مردم آدم را چنان رسوا می کنند که دیگه سرش را نمی تواند بلند بکند
ننه جان کن دور و بری های خود آدم دهنشان کیپ باشد مردم کاره ای نیستند

romangram.com | @romangram_com