#شب_سراب_پارت_61

- چه خبر بايد باشد ؟ لنگ ظهره
به آفتاب نگاه کردم چرا دروغ مي گفت ؟ هنوز آفتاب وسط آسمان نبود هنوز خيلي هم مانده بود که وسط آسمان برسد .
لجم گرفت
- مثل اينکه امروز روز استراحت ماست ها
- بلند شو ، کمتر حرف بزن
از من دلخور بود ، معلوم بود که دلخور است جاي حاشا نبود .
- چه شده اول صبحي بد اخم شدي ؟
- حرف زيادي ميزني بلند شو اول برو حمام بعد بيا کارت دارم .
- چه کاريه که بايد اول صبحي غسل بکنم ؟ سمنو بايد بپزي ؟
خواهي نخواهي بلند شدم
- فقط براي سمنو پختن غسل نمي کنند ...
زنها عجب شامه قوي اي دارند ، انگاري بوي عروس به بيني اش خورده ، انگاري فهميده که کسي تمام دلم را پر کرده ، از کجا فهميده ؟ چه جوري فهميده ؟ من که هر روز کاغذ محبوب را توي جيبم روي قلبم با خودم مي بردم و با خودم مي آوردم ، تازه موهاي خودم هم توي جيب بغلم است ، مادر از کجا بددل شده ؟
وقتي از حمام برگشتم لحاف و تشک و بالشم را آش و لاش وسط حياط انداخته بود . روکش همه را در آورده شسته بود روي طناب بود . بالشم را روي پايه نردبان زير آفتاب گذاشته بود ، لحافم را روي سه تا پايه ديگر انداخته بود تشکم روي زمين بود ، نه چيزي گفتم نه چيزي پرسيدم .
اما اين ملافه و روکش را تازه دوخته بود ، عجب آدم بيکاري هست ها
حوله و لنگم را خودم توي حوض آب کشيدم ، انداختم روي طناب ، رفتم توي اطاق
هوا گرم بود مي خواستم شال و قبايم را در آورم که صداي مادر از زير زمين بلند شد
- رحيم آمدي ؟
- بلي آمدم
- قبل از اينکه لباست را در بياوري برو منزل انيس خانم ...
بالا آمد رسيد جلوي پنجره
- براي چي ؟
- نردباني دارند که بايد بياوري اينجا
- نردبان ؟ ما که نردبان داريم
- چهار تا پله دارد ، اينکه تا بام نمي رسد
- کي مي خواد بره بام ؟
- تو يا من
- من مي روم ، چه خبره ؟ بام ريخته ؟ موش سوراخ کرده ؟
- نه بام ريخته نه موش سوراخ کرده ، هوا گرم شد ، يکي مان مي رويم پشت بام مي خوابيم .
- من که زياد احساس گرما نمي کنم

romangram.com | @romangram_com