#ستاره_ام_بمان_پاییزان_پارت_81




پاییزان مکثی کرد و به سمانه نگریست که با آرامش به سخنان آنان گوش



می داد. از طعنه ای که خانم افشار در لابه لای سخنانش غیر مستقیم به سمانه



می زد معذب شده بود. نگاه منتظر مادربزرگ وادارش کرد صحبت کند.



((بله. درسته مادربزرگ.))



((پس با من هم عقیده ای. حالا می خواهم بدونم چطور تونستی مزد محبتهای



من را این طوری بدی؟ ببینم تو آن قدر نمک نشناسی؟))


romangram.com | @romangram_com