#ثروت_عشق_پارت_153
- اون هیچ کاری نمیتونه بکنه.
- نه شهاب تو بری خونه بهتره.
- سمانه جان تو مریضی بهتره یکی بالاسرت باشه.
نه او اینطوری راضی نمیشد. مجبور شدم طرفند ویژه ام را به کار ببرم.
- شهاب من اینجوری راحت نیستم.
لبم را گاز گرفتم. سومین دروغی که امروز به شهاب گفتم. من کنار او خیلیم راحت بودم اما الآن واقعا میخواستم تنها باشم.
- من... راحت نیستم.
- اما... من شب میرم تو راهرو میخوابم...
- میدونم.
- اوه... خب پس اگه اینطوریه من میرم فردا صبح میام.
- نه نیا!
تقریبا فریاد زدم. هم شهاب هم خودم، از فریادم جا خوردیم.
- منظورم اینه که... لازم نیست این همه راهو دوباره بیای و بعد برگردی. من خودم میرم.
- سمانه لطفا چرت و پرت نگو چون خودت رو اگر جر بدی هم من بازم میام.
romangram.com | @romangram_com