#ثروت_عشق_پارت_150

- بیمارستانی. چرا غش کرده بودی؟ دکتر گفت ضعف کرده بودی.
- چه مدت بیهوش بودم؟
- تو بیمارستان که بیست دقیقه، قبلشو نمیدونم. حالا چرا ساک دستته؟
- میخواستم.... میخواستم برم خونه ی یکی از دوستام.
- دوستات؟
او یکی از ابروهایش را با بدگمانی بالا داد.
- آره.... داشتم میرفتم خونه ی... ام... خونه ی صهبا. همون دوستم که تو دانشگاه با هم خیلی صمیمی بودیم... یادته؟

- آره صهبارو یادمه. اما تو هیچوقت خونشون نمیرفتی. اونم واسه اینکه شب اونجا بخوابی.
- شب اونجا بخوابم؟ نه من نمیخواستم شب رو اونجا بخوابم.
- پس این ساک واسه چیه؟

خواننده ی عزیز، درست حدس زدید: گند زدم! با دستپاچگی دروغی سرهم کردم.

- آه... این لباسا رو راستش میخواستم نشون صهبا بدم... آخه میخواد چندتا شکل اینا بخره بعد من گفتم که...


romangram.com | @romangram_com