#سایه_پارت_82

-چيزي نيست در مورد كلاسمه.

از خانم ايزدي شنيدم با دکتر مشايخ كلاس گرفتي

-آره مجبور شدم كلاسمو با ايشون بگيرم ولي حالا پشيمون شدم و مي خوام تغييرش بدم كه دفتر آموزش هم قبول نمي كنه ومی گه مهلت حذف واضافه تموم شده

-خوب حالا چه كاري از دست من برمي آيد

-مي خوام از شما خواهش كنم اين مشكل و برام حل كنيد

-اما ما اجازه نداريم توي كار همكاراي خودمون دخالت كنيم. خصوصا اينكه اين قانون دانشگاست كه دانشجو استاد شوانتخاب كنه نه استاد دانشجو رو

-ولي استاد من مجبور بودم

استاد ارجمند با لبخندي گفت :

-دكتر مشايخ استاد خوب و با تجربه ایه كه بيشتر دانشجو ها براش سرو دست مي شكنند

در همين لحظه دکتر مشايخ وارد راهرو شد و در حالي كه نگاهش روي چهره خندان ارجمند كه به سايه زل زده بود زوم شد ه بود به آندو نزديك شد سايه با لبخندي روبه ارجمند گفت:

-اما من از اون دانشجوها نيستم .

-بله متوجه ام

دکتر مشايخ سلام سردي به ارجمند كرد و از كنار هر دو گذشت . ارجمند به سايه گفت :

-فعلاسر كلاست برو تا ببينم چه كار مي تونم برات انجام بدم

-يعني اميدي هست

-مگه دانشجويي پيدا بشه كه بخواد مثل تو از كلاس من انصراف بده كه در اونصورت بايد باهم كلاستون وعوض كنيد

با نااميدي گفت:

-كه فكر نكنم كسي كلاس دکتر مشايخ روبه كلاس شما ترجيح بده .

(خودش هم از اينهمه دو رويي خودش حالش بهم مي خورد )

استاد ارجمند با خنده گفت:

- ولي اون که توی دانشگاه خيلي محبوبه .


romangram.com | @romangram_com