#سایه_پارت_76

آرمين كه حركاتش را زير نظر داشت با تعجب پرسيد :

- هنوزغذا نخوردي؟

ظرفی از یخچال برداشت وگفت :

- به غذاي سلف عادت ندارم

مقداري غذا براي گرم شدن درون مايكروويو گذاشت و با برداشتن وسايلش به اتاقش رفت .با اينكه هميشه در خانه لباس راحتي ميپوشيد اما مجبوربود بخاطر حضور آرمين لباس مناسب بپوشد بلوزآبی آستین سه ربع با شلوارجین یخی پوشيد و شالي روي موهايش اندخت ، در نظر او آرمين غريبه اي بيش نبود كه بايد مواظب حريمش با او باشد .

ازپله ها پایین آمد واز كنار آرمين گذشت و وارد آشپزخانه شد .آرمين فوتبال ميديد و او حدس زد بايد طرفدار يكي از اين دوتيم باشد كه اينگونه به صفحه تلویزیون خيره شده است .غذايش را از ماكروويو برداشت ورو به آرمين گفت:

- شما نهار خوردین؟

بدون اینکه نگاهش کند با لحن یخ زده ای گفت:

- نهارو ظهر ميخورن نه حالا

از سوالش پشيمان شد.در نگاه اين مرد او تحقير شده بود ؛پس دلیلی نداشت وجودش را در کنار خودش حس کند

پس از خوردن غذا ظرفهايش را شست و به سالن برگشت .نگاهش روي سرويس متلاشي شده افتاد ،هنوز هر تكه اش يكطرف افتاده بود .با بي ميلي گفت:

- چاي ميخوري؟

به سردي جواب شنيد

- نه ،کار دارم ،ميخوام برم

از دست خودش عصبی بود ، می خواست چه را ثابت کند حضور خودش را ویا...........

برای رفتن به اتاقش ،یک پله بالا رفت كه آرمين از جايش برخواست و گفت:

- بيا اين كليد يدكي خونه

از پله پائين آمد و مقابلش ايستاد و كليد را از او گرفت .آرمين كيف پولش را بيرون اورد و از ميانش كارتی بيرون كشيد و گفت:

- اين كارت ويزيت منه ،حتي اگه ازم متنفرم باشي باز هم اين كارتو نگه دار تا مجبورنشي هی به اون مغز فندقيت فشار بياري

ميخواست جوابش را بدهد كه پاكتی روي ميز انداخت و ادامه داد:

- يه حساب به اسم خودت برات باز كردم وماهیانه مبلغي براي خرجيت توش واريز ميكنم .واريزيم اونقدری هست كه هرچه خواستي بريز و بپاش كني باز هم تموم نشه،ولي باز هم اگه بيشترخواستی كافيه بهم يه اس ام اس بدي


romangram.com | @romangram_com