#سایه_پارت_100

-ما دیگه می ریم

آرتین نگاهش را از او گرفت وبه آرمین دوخت وگفت:

- کجا؟...... تازه که سرشبه ، من با بچه ها قرار گذاشته بودم برم کلوپ که به خاطر شما کنسلش کردم

آرمین سرد و بی احساس گفت :

- من که تمام روز تو رو می بینم ،پس نیازی نبود به خاطر من قرارتو کنسل کنی

- منم دلتنگ تو نبودم فقط به خاطر سایه عزیز بود که امشب کلوپ نرفتم

سایه هم از جابرخاست وبا لبخندی رو به آرتین گفت :

- منو شرمنده خودت نکن آرتین ،من هیچ وقت راضی نیستم به خاطر من برنامه هات بهم بریزه

آرتین چشمکی زد وگفت :

- فدای سرت!

آرمین چشم غره ای به او رفت وگفت :

- به جای اینهمه بامزگی ،اون طرحهایی رو که یک هفته ست دستته سریعتر بررسی کن وتحویلشون بده

بلند شد وبا اعتراض گفت :

- تو هم که فقط بلدی ضد حال بزنی !...آخه داداش من ! تو خونه که جای بحث در مورد کار نیست

- می تونی بگی کی وقتشه ؟ تو شرکت که بند نمیشی ، تو خونه هم که جاش نیست .....

وسط حرفش پرید وگفت :

- به روی چشم !حالا دیگه بیشتر از این جلو سایه ضایعم نکن فردا همه رو ردیف می کنم وتحویل مهندسی می دم

آرمین همراه پدرش از سالن خارج شد و سایه هم همقدم با آرتین پشت سرش به راه افتاد و گفت:

- آرمین همیشه اینهمه با تو به تندی رفتار می کنه؟

لبخندی زد وگفت :

- آرمین توی بحث کار با هیشکی شوخی نداره ،در نظر اون منم کارمندیم مثل بقیه ،به خاطر همین رفتارشه که بابا عملا مدیریت همه امورشرکتو داده دست اون ... توی دانشگاه چی ،رفتارش با تو مثل بقیه است ؟


romangram.com | @romangram_com