#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_169


دستی به موهام کشیدم.پشت میزنشستم.بعداز صبحونه به حیاط رفتم

مش رحیموندیدم.یعنی کجا رفته بود.یه شاخه گل چیدم.

نگهبانا دروبازکردن.ماشین ایرج داخل اومد.یه شیشه های دودیش نگاه کردم

همونطورکه کناردرخت ایستاده بودم.درجلوبازشد

آراد وایرج ازماشین پیاده شدن.آب دهنموقورت دادم.درعقب بازشد

اول فرهاد پیاده شدم بعدم.........چشام چهارتاشد.فرهاد کسی و


romangram.com | @romangram_com