#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_153

_ به هر صورت علاقه ای ندارم اسمتو بدونم
_ اسمم تاراس
بی توجه به من از پشت میز بلند شد : تو که آرزو ی خیلی ها هستی پس فعلا برو پیش همونا من کلی کار دارم
به طرف صاحب کافی شاپ رفت فکر کنم رفت پول میزو حساب کنه اه پسره ی روانی چقدرم زود قهر می کنه از جام بلند شدم کتمو سریع پوشیدم و به طرفش رفتم نمی دونم چه کرمی بود که حسابی تحریکم می کرد برم شماره موبایلشو کش برم از کافی شاپ بیرون زد با حالت دو خودمو بهش رسوندم
_ چرا فرار می کنی من که نمی خوام بخورمت
پوزخندی زد: چی شد مگه خیلی ها منتظرت نبودن
_ ببین موبایلم شارژ نداره موبایلتوبده باید به یکی زنگ بزنم خیلی مهمه فقط نگاهم کرد دستمو جلوش گرفتم
_ بده دیگه
با اکراه مبایلشو تو دستم گذاشت
سریع به موبایل خودم تک زدم بعدم برای رد گم کنی الکی گوشی رو کنار گوشم گرفتم سنگینی نگاهشو روخودم حس می کردم خواستم مچشو بگیرم ولی تا نگاهش کردم چشمشو به اطراف دوخت با قدم های آرومی نزدیکش شدم موبایلو به طرفش گرفتم از بالا بهم نگاه کرد منم نگاهش




romangram.com | @romangram_com