#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_140
پوزخندی زد که جوابموگرفتم.بالحن جدی گفتم:خب لاعقل ازم تشکرکن من اگه اون قایق وندیده بودم الان داشتی آب خنک میخوردی
—وظیفت بود
—نبود
—اگه نمیگفتی خودتم توی دردسر می افتادی.
نیشخندزدم:به جای این همه فک زدن از اول بگی تارا جان بابت شجاعتی که دیشب به خرج دادی وجون منونجات دادی.ممنونم.
پوفی کرد:فقط زمانی ازت تشکرمیکنم که دهنتوببندی.
باحرص گفتم:اصلن دلم میخواد اینقدر حرف بزنم که جونم دراد به توچه؟
کثافط صدای موزیک وزیاد کرد.دلشم بخواد صدای من به این قشنگی.صدای موزیک وکم کردم وگفتم:باربد حالش چطوره؟
—زندست.
پوزخندی زدموبا کنایه گفتم:از آدم مریضی مثه تو بعیده زندش گذاشته باشی.
—دکتری؟
—نه دامپزشکم.تخصصمم تو بیماری گوسفنداست میتونی رومن حساب کنی.
باحالت عصبی گفت:تادندوناتو نریختم تودهنت.خفه شو.
romangram.com | @romangram_com