#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_121

آدمای خارجی سروکارداشت زبانش تاحدودی خوب بود.چقد احساس
خستگی میکردم،دلم یه روز بی دغدغه رو میخواست.یه بسته آدامس از
توکیفم دراووردمو جلوی آراد گرفتم:آدامس میخوری؟

سرشوبه علامت نه تکون داد.به درک خودم میخورم.چندتا دونه آدامس
انداختم تودهنم.چندبار پشت سرهم آدامسو بادکردموترکوندم.که صدای
آراد دراومد:نمیتونی مثه آدم بخوری؟




وهاموبالا دادم:نچ.
دوباره آدامسوترکوندم.با اخم نگام کرد:اینقد صدای اون کوفتیو درنیار.

romangram.com | @romangram_com