#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_119

سرشوتکون داد.ساعت نزدیک به چهاربعدازظهر بودکه باصدای کوبیدن
دراتاقم عینه جن زده ها ازجام پریدم.بادیدن آراد دوباره روتخت ولوشدم
،کثافت تلافی اون شب دراوورد باحرص گفتم:میشه لطفن قبل ازاینکه وارد بشی دربزنی؟
به دیوار تکیه داده بودخونسرد گفت:نه.
دلم میخواست خرخرشو بجوم.ادامه داد:حاضرشوبریم.

شلوارجین مشکی با پیرهن لی مشکی تنش بود عینک دودی مشکی

روموهاش بود.لباس جذبش هیکل شیش تیکشو به نمایش گذاشته بود





romangram.com | @romangram_com