#سفر_به_دیار_عشق_پارت_106
سروش تک سرفه ای میکنه و میگه: دو ماه دیگه عروسیمونه حتما تشریف بیارید
آلاگل با چشمهایی که از ذوق میدرخشه میگه: وای آره... حتما بیا خیلی خوشحال میشم
به سردی میگم: اگه شرایطش جور بود حتما من میام
آلاگل با لبخند میگه: یادت باشه با اومدنت ما رو خوشحال میکنی
بعد خطاب به سروش میگه: مگه نه سروش؟
سروش با پوزخند میگه: آره گلم
میخوام چیزی بگم که صدای زنگ گوشیم مانع از حرف زدنم میشه
نگامو ازشون میگیرمو گوشیم رو از داخل کیفم در میارم... با دیدن شماره ماندانا لبخندی رو لبم میشینه... حتما از بس نگرانم بود طاقت نیاورد
ببخشیدی میگم که آلاگل میگه: راحت باش عزیزم
سروش چیزی نمیگه و من بی تفاوت به دوتاشون از جام بلند میشمو همونجور که دارم ازشون دور میشم جواب میدم
-سلام مانی
ماندانا: به به سلام بر دشمن درجه ی یک خودم
romangram.com | @romangram_com