#اس_ام_اس_پارت_55

من و شروین: نمیدونم!

وای خدا داشتم خل میشدم! صدای درونم گفت: تو خُل بودی! این باز من اومدم حرفی بزنم پرید وسط!

ملیسا کنجکاو از این که ما جوابامون عین هم دیگه س به 20 سوالیش ادامه داد!

اما یهو پشت چشماشو نازک کرد و گفت: اصن چرا شما جواباتون شبیه همه؟ .ایسا ببینم! هردوتاتون به یه چیزی می خندیدین؟

من و شروین متعجب همو نگاه کردیم!

من: تو به چی می خندیدی؟





شروین: مجبور نیستم بگم! اصلا تو به چی میخندیدی؟

یه تای ابرومو دادم بالا!

من: همونطور که تو مجبور نیستی بگی من هم مجبور نیستم بگم!

ساغر پرید وسط دعوامون و گفت: کافیه! دیگه حالا به هرچی میخندیدن به خودتون مربوطه! اونم اتفاقی جواباتون شبیه هم بوده! الان میخواستم بگم آتنا گیتارشو بیاره برامون بزنه!

و بعد چشمک نامحسوسی به من رفت و گفت: آتنا میزنی برامون؟

یه چشمک بهش زدم و از جام بلند شدم تا برم گیتارمو بیارم! این اولین بار بود که شروین کامل اسم منو میشنید!

زیر چشمی نگاهش کردم که دیدم با تعجب و یه جور نگرانی و حالت خاصی که مشکوک میزد نگام میکرد!

خوب چیه؟ درسته قورتم دادی! یه چشم غره بهش رفتم و رفتم سمت ماشین! گیتار قرمزم رو درآوردم و نشستم شروع کردم به زدن آهنگ! کسی آهنگ درخواستی نمیداد گذاشتن خودم امتحان کنم!

چشمامو بستم و تو یه لحظه تصمیمو گرفتم چی بزنم!

When i see you again?!

کی دوباره می بینمت؟

You left with no goodbye, not a single word was said

بدون خداحافظی گذاشتی رفتی، حتی یه کلمه هم نگفتی

No final kiss to seal anything


romangram.com | @romangram_com