#روزای_بی_عسل_پارت_11
ریا کاری؟؟
محمد=نه خیر بله خواستگاری
این کار میشه ریا کاری
محمد=مرسی از کمکتون من نمی دونستم
چرا باید تظاهر به چیزی کنم که نیستم؟؟
محمد کمی فکر کرد و گفت
راستم میگی پدرِ روز اول تورو با تیپ جلف دید،می فهمه همه که مثله تو خر نیستن هستن!
بی ادب....حالا من باید چیکار کنم؟
مهدی=خودت باش ولی یکم مراعات کن
من جلفم؟؟
شاهین=خوب از نظر ما نه... ما با اونایی که تو خیابون هستن و یه جلف واقعین خیلی فرق داریم اونا کم کم دارن دختر میشن ولی ما هنوز پسریم...ولی از نظر بابای عسل ما جلفیم اونا خیابونی.
منطقی بود!!
شاهین=من کلا از روی منطق حرف میزنم
مهدی=زر نزن...راستی ماهان من همراه بابات اینا تو یه ویلا نمیرما....خجالت میکشم!!!
محمد=اوووف بخورمت خجالتی...نترس هانا حاملت نمیکنه!!
خندیدیم که مهدی با حرص گفت
اتفاقا از همین میترسم
شاهین باخنده گفت
romangram.com | @romangram_com