#رویای_واریا_پارت_86

همان طور که انها وسط اتاق ایستاده بودند ،مستخدم جمدانها و وسایل واریا را به داخل اتاق اورد .

-چقدر چیز با خودتا اورده اید ؟واریا نیش کلام یک رقیب را س کرد و با حالت عذر خواهی گفت :

-من هم فکر می کنم کمی زیادی باشه .البته نمی دانم که چه برنامه هایی در پیش خواهیم داشت .

-همه ما از دیدن شما خوشحال شدیم .به همین مناسبت و به افتحار ورود شما یک مهمانی بزرگ شام و رقص با شرکت سرمایه داران بزرگ شهر برقرار خواهد بود که شما و مادرم در ان شرکت دارید .

نمی دانم ایا من هم به مهمانی دعوت خواهم شد یا نه؟

-اوه البته که شما هم باید باشید .

-مطمئن نیستم ،پدرم هنوز راجع به این مضوع تصمیم قطعی نگرفته .چون در این مجلس میهمانان باید به صورت زوج باشند و اگر مرد مجردی نباشد حتما ًمن هم در ان نمی توانم شرکت کنم .

واریا حرف او را قطع کرد :ولی نباید اینطور باشد.

-همچنین یک مهمانی دیگر برای صرف ناهار در روز بعد با شرکت همان میهمانان هواهد بود حتما ً شما به ان دعوت خواهید شد .تا انجایی که من می دانم تمام دوستان ما مایل هستند شما را از نردیک ببینند .پدرم راجع به جناب ادوارد برایشان تعریف کرده همین طور ...پسرش...و حالا شما هم به عنوان یکی از افراد خانواده بلیک ول به حساب می ایید .


romangram.com | @romangram_com