#رویای_واریا_پارت_71

یان نگاهی به دورو برش کرد و پرسید :همه این بارها مال شماست ؟

-اگر منظورتان اینهاست انها همه مال آقای منارتین مایلز هست .

واریا با لبخند حرف می زد .

-او خدای من !این باور کردنی نیست که برای یک سفر کوتاه اینهمه بارو چمدان لازم باشه !

-فکر می کنم پدرتون می خوان با این کار اعتبار کارخونه رو با لا ببرن .

-باشه عیبی نداره در عوض کلی پول اضافه بار می دیم

بعد یان به طرف پنجره رفت و ان را باز کرد و راننده اش را صدا کرد .

-باتس می تونی بیایی بالا و این چمدانهارا برداری ؟

بعد از چند دقیقه تمام چمدان ها داخل اتومبیل گذاشته شد .باتس انها را حتی روی صندلی جلو،صندوق عقب و هرجایی که امکان داشت گذاشته بود .


romangram.com | @romangram_com