#رویای_واریا_پارت_143

-نه او نه .وايا نمي خواست ماجراي ديشب خو با اين را براي پيير بازگو كند .

-پس چه كس ؟

اوه ان شخص رو تو نمي شناسي .او يك مانكن انگليسي به نام لارين است .كه در هتل زندگي مي كنه .

-چي منظورت اينه كه لارين الان در ليون هست ؟

-مگه تو او را مي شناسي ؟واريا با اشاره به اسم لارين دو هدف داشت .يكي اينكه چون قبلا درگيري ماجاري انها شده بود ديگر تحمل حادثه ديگري را ندناشت .،ديگري اينكه با امدن اسم شخص سوم و حرفل زدن راجع به ان شايد بتواند راه فراري پيدا كند و به نوعي وقت گذراني كند .

-مادموازل !البته كه لارين را مي شناسم و خيلي چيزها راجع به او مي دانم كه او هيچ خوشش نمي ايد اگر اين اطلاعات به گوش كسي برسد .

واريا زود پرسيد :چه اطلاعاتي ؟

پيير با قيافه و نگاه معني داري كه برايش معلوم شد اين موضوع تا چه حدي براي واريا اهميت دارد و تيرش به هدف اصابت كرده بود پرسيد :خيلي مايلي كه درباره او بداني؟ولي اخه تو وقت نداي تا من بتونم برايت قضيه را تعريف كنم .!

-اوه پيير اذيت نكن .برام تعريف كن ،مي خوام بدنم كه تو راجع به لارين چي مي دوني .


romangram.com | @romangram_com