#رویای_واریا_پارت_14
-حالا بریم سر اصل مطلب .مسیو دوفلوت با این پیشنهاد که از کشف جدید ما در کارخانه هایش استفاده کند و حق انحصار کلیه ابریشم های به دست آمده را به ما واگذار کند ،کاملا موافق است .تومی دونی این معامله چه معنی دارد؟
واریا مردد جواب داد:بله فکر می کنم...
در اینجا جناب ادوارد با هیجان برایش توضیح داد :این یعنی اینکه ما به عنوان تنها وارد کننده ابریشم از جنس اعلا و بسیار مرغوب در کل جزیره بریتانیا خواهیم شد و من اطمینان دارم که این مسئله برای مشتریان عمده ما که همیشه خواهان بهترین نوع ابریشم هستند ،ایده آل خواهد بود .
واریا با لبخند اضافه کرد :و این چقدر عالی است .
ادوارد هم موافق با او ادامه داد:واقعا عالی ،اما فقط یک مانع در سر راهمان است .
یان حرف پدرش را قطع کرد و بلافاصله گفت :پدر از شما خواهش می کنم ...
جناب ادوارد که حرف او را نشنیده گرفت و این طور توضیح داد:
-حالا مانع چیه ؟برای اینکه فرمول و اساس کار فقط و فقط در انحصار دو کمپانی ما باشد و هرگز قابل دسترسی برای نفر سومی نباشد،دوفلوت معتقد است که بین خانواده ما دو نفر یعنی پسر من و دختر او وصلت صورت بگیرد .
ناخوداگاه واریا آهی کشید و تازه متوجه جر و بحث پدر و پسر شد .
romangram.com | @romangram_com