#روباه_سفید_پارت_53

قاشوق بعدیشو کمتر برداشت معلوم بود دوست داره چون بعدش تند تن خوردش پیتزا رو اوردن درش رو باز کردم بخارش زد بالا رومئو چشمش به من بود که چیکار میکنم یه تیکشو برداشتم پنیرش کش میومد وگاز زدم اونم کارای منو میکرد

_رومئو....اونجا تو اون ازمایشگاهی که بودی چی بهت میدادن بخوری؟

رومئو:اونا برام تو یه سینی های فلزی یه چیز له شده زرد میاوردن وبا اب همین

_همیشه؟ یعنی هر روز؟

رومئو:اره

دوتامون بقیه پیتزامون رو خوردیم به چهرش نگاه کردم من دوتا تیکه خورده بودم دوست داشتم بقیشو اون بخوره اونم داشت میخورد نمیدونم چرا ولی احساس میکردم مثل منه احساس میکردم کودکی خودم جلوی چشممه واین یه فرصته که از خودم مراقبت کنم نمیدونم شاید بخاطر رنگ موهاشه ویا پوست سفیدش که همرنگ خودمه این حسو دارم ولی این پسر بچه روباه که الان جلومه شکل منه اونم زجر دیده ...خوردنش تموم شد پوپش رو براش باز کردم ونی گذاشتم داخلش

_بیا از نی باید بخوریش

ازم گرفتش ونی رو گذاشت دهنش وخورد

_افرین

رومئو:یه چیزی رو دهنم جلز ولز میکنه ژولیت

_بهش میگن گاز مال خودشه خوشمزس بخورش

مال خودمم باز کردم وخوردم گوشیم رو در اوردم شماره مایک رو گرفتم

_مایک به نانا والکس بگو ما دیر میایم میریم شهر بازی اگه میخوان بیان زود بیان به فروشگاه...خب؟

romangram.com | @romangram_com