#روباه_سفید_پارت_52


همون موقع بستنی هامون رو اوردن

_بخور...نگفتی واسه چی؟

یه قاشوق برداشتم وگذاشتم تو دهنم

رومئو:واسه همه چیز...

_جبران ترسوندنت بود همین

رومئو:یعنی از ته قلبت نبود؟

پیش خودم گفتم یه پچه چه میفهمه از ته قلب وچه میدونم این حرفای احساسی

_بستنیت اب شد بخور

یه قاشوق بزرگ کرد تو دهنش چهرش رفت تو هم

_یخ زدی نه؟

خندیدم

_اسمش بستنیه وخیلی سرده نباید یه قاشوق بزرگشو یه هو بخوری اروم وکم کم


romangram.com | @romangram_com