#روباه_سفید_پارت_2


الکس:مثل همیشه عالی ...حقا که اسمت برازندته خشم...

تلوزیون رو خاموش میکنم حرفش نصفه میمونه...خشم شب...این اسمیه که این روزا روم گذاشتن ...اسم خودم...خب از9سالگی صدام نکردن...یادم نمیاد...بلند میشم ومیرم سمت اینه تو اتاق,از همه اینه ها متنفرم,از قیافم متنفرم...همین باعث شده از اینه ها متنفر باشم...میرم جلوتر ومحکم مشت میزارم تو اینه مایک سریع میاد تو اتاق

مایک:چی شده ؟

_...

مایک:بازم نتونستی نه؟

_نه بازم نتونستم خشممو کنترل کنم

مایک:نهار حاظره

_بگو بیارن تو اتاقم

بی هیچ حرفی بیرون میره منم میرم تو اتاق خودم ومیرم تو تراس و رو صندلی سفید پشت میز میشینم دوست دارم همیشه غذام رو تو تراس بخورم منظره باغ یه حس دیگه ای داره...دوتا خدمتکار غذارو برام میارن...لازانیا...کراتل...مرغ کامل..وانواع دسرها...بی خیال شروع میکنم به خوردن غذام که تموم میشه برمیگردم تو خدمتکارا وسایل رو جمع میکنن ومنم رو تخت ولو میشم ومیخوابم...

الکس:هی هی...خواب الو؟پاشو یالا

چشمامو باز میکنم کنترل رو برمیدارم ودکمه هاشو کورمال کورمال فشار میدم بالاخره تلوزیون میاد پایین

_هوم؟


romangram.com | @romangram_com