#رخ_دیوانه_پارت_76


گفتم فرزان من میخوام به حامد بگم

گفت چی بهش بگی !؟

گفتم اوهوم خوب میخوام بگم

گفت بیخیال شو دعوا میشه ها

گفتم نخیرم اون اذییتم میکنه منم باید تلافی کنم

گوشه پیراهن فرزان گرفتم سپر بلا بشه

چشمتان روز بد نبیه همچین دعوایی شد که نگو نپرس

اصولا حامد ادمی که نمیتونه تحمل کنه کسی بهش حرفی بزنه

اما میتون مثلا به من بگه خنگ یا کوچولو یا تپلی

یعنی اون لحطه دلم میخواد با همان ساز بزنم تو دهنش

البته من بدون دلیل به حامد نگفتم شباهت داره به اون شخصیت

تازه که وارد شد به خانه داشت با پدرش و خاله حرف میزدم یک دفعه دیدم گلوم ریه ام داره میسوزه نگو اقا از لج من خوش بو کننده هوا زده اونم تو حلق من ونزدیک من


romangram.com | @romangram_com