#رخ_دیوانه_پارت_5
نفس میخوام نفس میخوام تو رو یه همنفس می خوام
تو شب انتظار تو برای دل قفس می خوام
منو ببر منو ببربریم یه جای بی خطر
یه جا که از توبشنوم بگی برام گریه بخر
بگو بگوبه من بگوکه من نشستم پشت در
بگوکه چهرم پر بشه از آدمای بی خبر
نفس میخوام نفس میخوام تو رو یه همنفس می خوام
تو شب انتظار تو برای دل قفس می خوام
نفس میخوام نفس میخوام تو رو یه همنفس می خوام
تو شب انتظار تو برای دل قفس می خوام
این اهنگ مورد علاقه ما بود هیچ وقت بدون هم گوش نمیدادیم این اولین بار که این قانون من میشکنم
نگاهی به اطراف گردش میدم باید از کجا شروع کنم نقشه هاشرکت ؟سرو سامان دادن به شرکت؟نمیدونم ساعت نگاه میکنم نزدیک یازده بهتر یک سری به خانه بابا سهیل بزنم میخوام زنگ بزنم اژانس اما یادم می افته میتونم از ماشینی که کسرا برام خرید استفاده کنم
درست حق نداشتم تا سه سال دیگه استفاده کنم اما خوب پس برای چی از ده سالگی رانندگی یادم داد ریموت در با ریموت ماشین برمیدارم از در که میام بیان سورن دوست کسرا از واحد روبه رویی میاد بیرون سلام چطوری ریحان؟ممنون سورن تو خوبی؟ریحان کسرا کجا ؟تعجب میکنم یعنی خبر نداشت اما بیشتر دوستای کسرا برای مراسم از اصفهان امده بودن سورن خبر نداری چی شده؟نه چه خبری من این چند وقت درگیر پروژه ترکیه بود خطم خاموش بود الان روشن کردم دیدم مهرزاد پیام داده کارم داره چی شده ریحان حرف بزن !؟سورن کسرا... ! کسرا چی ریحان ؟ کسرا تصادف کرده .چی ؟کی چطوری الان کجا کسرا هشت روز پیش دفن کردن و من دیدم قامت خم شده سورن زانوهاش خم شدریحان بگو شوخی میکنی مثل همیشه اشک من سرازیر شده بود بخاک کسرام دروغ نمیگم کمک سورن میکنم بلند شه میبرمش توی خانش کمک میکنم دراز بکشه باید میرفتم درست نبود من با سورن تنها باشم همیشه وقتی پیش پسرا بودم کسرا پیشم بودبه متین دوست سورن زنگ میزنم
romangram.com | @romangram_com