#رخ_دیوانه_پارت_49

اون پسر میخواست به تو اسیب بزنه ان وقت تو اون بردی خونش درمانش کردی؟

نمیفهممت ریحان کلا عجیبی اگر مطمین نبودم زیر پروبال کسرا بزرگ شدی بهت میگفتم دیوانه اما میدونم اونم دیوانه تر تو بود .

سورن زنگ زد بهم میگه ریحان با حال بدی اومده مراقبش باش شاید دیگه من نبینی این حرفا چی سورن زد

چرا پیچیدش میکنی اقا پلیس منظورش خودکشی که با شناختی که از سورن دارم همچین کاری نمیکنه سورن جون دوست حتی شاید یک روزی تلافی کنه

حالا اینا بیخیال اجازه میدی برم کیفم بردارم اژانس منتطرم پولش باید بدم وبه طرف اتاق رختکن رفتم کیف برداشتم تا برم پول راننده بدم تا جلو در رسیدم دیدم نیست اوف از عادت مرداا متنفرم که فکر میکنند زن نباید دست توی جیبش بکنه

اقا پلیس من نگفتم پول بدی

حرف نباش جوجو باشه

به کیا گفتم :خوب من باید برم فردا اموزشگاه رج کلاس دارم اوف رو اعصا من این رج با این صدا تیپ مثلا اسلامی که بوی اشغالا میده از بس حمام نمیره والا

نگو ریحان غیبت نکن

خوب دست خودم نیست حرص میخورم

با خداحافظی با کیا و بوسیدن شقایق دادن هدیه که شامل نیم ست برای شقایق و ربع سکه برای کیا بود به طرف خانه رفتم

با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار میشم در اولین فرصت باید گوشیم عوض کنم انگار صداش مثل صدای مگس البته این گوشی خیلی دوست دارم یادم سال اول راهنمایی بودم که خریدمش یک گوشی کشویی رنگش زرد قناری بود بالاش یک ردیف ال ای دی هفت رنگ بود که وقتی زنگ میخورد روشن میشد توی فکرم یک اس تی ری بخرم با پولم بیشتر جور در میاد

پیش به سوی اموزشگاه حس ماشین بردن ندارم با اتوبوس میرم سلام سلام سلام علیک

romangram.com | @romangram_com