#رخ_دیوانه_پارت_44
کیا همین حالا رفت قرار شد مادر کیا تماس بگیره با خانواده شقایق شاید فرجی شد اینجا از ترشیدگی در امدن اما خدایی خیلی بهم میان...
امروز مراسم عقد برعکس حرفم مراسم خواستگاری نرفتم
این چند وقت فقط درگیر کارهای عقد این دوتا بودم یعنی کیا خدا لعنتت کنه با این شغلت همش سر کاره و بعضی وقتا که من بیشتر شقایق ساکت گله میکنم
میگه همین شغل من اگر نبود تو میخواستی چیکار کنی و اینجا بود که من لال میشدم
اما بخاطر زبان چیده شدم یک بلایی سر این کیا میاوردم مثل یک بار زیر فر اتاق پونز ریختم و دیگه تصور کنید کیا به خونم تشنه بود
از انجایی که شقایق خواهری نداشت و مادرش درگیر مراسم بود من باشقایق امدم ارایشگاه
دلم نمیخواست لباس روشنی بپوشم بااین که عاشق رنگ قرمزم اما نپوشیدم بجاش کت و دامن لی اسپرتی انتخاب مردم با شال سفید که خودم خیلی دوستش داشتم گفت بودم من اهل ارایش رفتن هستم اما این که زیاد روی کنم نه مثلا ابروهام دخترانه بود نه شیطانی نه پهن زشت نه کوتاه نه بلند کمانی و این از پدرم ارث بردم
موهام خواستم گل درست کنه و از غنچه های مصنوعی رز توی موهام استفاده کنه با یک ارایش لایت دخترانه سفید و صورتی
با صدای جیغ شاگرد ارایش گر فهمیدم کیا امده
هنوز شقایق ندیده بودم هنوز کار لاک انگشت های پاش تمام نشده بود اما وقتی از اتاق مخصوص بیرون امد یک دقیقه هنگ کردم نه بخاطر این که بگم خیلی خوشگل بود شباهت زیادی به منیر دوستم داشت ولی از حق نگدریم با این موهای عسلی که با چشماس ست بوداون ارایش ارغوانی و پیراهن یاسی رنگش خیلی خوشگل شده بود
یک لحظه دلم گرفت
شاید میشد دوسه سال دیگه من وکسرا جای کیا وشقایق باشیم چند وقت پیش کیا به چیزی اشاره کرد که کسرا به صورت یک تصادف عمدی کشته شده
romangram.com | @romangram_com