رمان رخ دیوانه

#رخ_دیوانه_پارت_40


امروز قرار ناهار دارم با عشق کیا چند روز پیش بهش زنگ زدم اینقدر زبان بازی کردم که قبول کرد بیاد

خیلی سر سخت این دختر بیچاره کیا اما حقش تربیتش میکن

اسم این خانم معشوق شقایق

خوب پیش به سوی یک ناهار خوش مزه

اینم از جای پارک یعنی من اعصاب برام نمیماند با این رانندگیشون اما چه کنم دیگه من دلم عروسی میخواد

اینا که برای هم کلاس میذارن

وارد که میشم گوشه دنج رستوران میبینمش بیا بعد کیا فکر میکنه این خانم دوستش نداره

سلام ببخشید دیر کردم جای پارک نبود

سلام خواهش میکنم راستش فکر میکردم با یک فردی که سنش بیشتر باشه قرار دارم اما...

اهان میخوای بگی من کوچولو راحت باش

میخنده میگه جالب رفتارت بله میدونم تمام دندانهامو تا ته حلقم نشون میدم

خوب از اینا که بگذریم سخن خواستگاری خوش تره بی پرده بگو مشکلت چی که این پسر من رد میکنی؟


romangram.com | @romangram_com