#رخ_دیوانه_پارت_20


اکی میام

نمیخوای بگی چی شده ؟

فقط بیا فاطی تا خودم نیاوردمت

باشه باشه میام سر ساعت

این چند ساعت دارم فکر میکنم به خودم به شخص ناشناس و اتفاق شوم گذشت همیشه کسرا مراقب بود حالا کی مراقبم

باید اماده بشم مانتوشلوار قهوه ای بلندم همراه صندل تابستانی کف تخت بندیم باست کیفش که عسلی رنگ انتخاب میکنم

هوا گرم و میخوام چادر سرم نکنم

سوار ماشینم میشم تنها چیزی که میخوام از کسرا نگهدارم همین ماشین البته پولش باید بپردازم که از سهم شرکتم میگم کم بشه سر موقع میرسم فاطمه روی سکو های زمین والیبال نشست

همان جایی که از وقتی یادم میاد قرار پنجشنبه هایمان بود بازی جمع سی نفره ما بچه ها بهم میگفتن پنج بلند برای همین معمولا شروع کننده بودم

حالا من در کنار دوست که کم برایش رسم معرفت بجا نیاوردم نشستم تا بفهمم رسم این بی معرفتیش

سلام فاطمه

سلام ریحان می اید بغلم کند مانع اش میشوم


romangram.com | @romangram_com