#رخ_دیوانه_پارت_15

سوار تاکسی شدم کجا تشریف میبرید خانم

ارامستان

مراسم شروع شده بود یک جای دور نسبت به بقیه انتخاب کردم نشستم منتظر بودم مراسم تمام بشه تا برم پیش کسرا

تقریبا همه رفت بودن

فکر نکنم کسی متوجه من شده باشه با این چادر و روبنده با این که نه مامان ناتاشا چادری الان نه مامان مهیا اما من چادر سرم میکنم کسرا خواست بود خودم دوست داشتم

به طرف مقبره خانوادگی کسرا میرم

نمیدونم چرا دوست نداشتم کسرا اینجا دفن بشه

خودش میگفت تجملات یعنی چی اون دنیا نگاه نمیکنن کی کجا خاک شده یا قبرش چند میلیون خاک خدا براش قیمت میذاریم تازه قسمتشم میکنیم کفر بخدا این کار

همیشه کسرا دید بازی داشت

میشینم کنار سنگ قبرش سلام کسرا خوبی ازت گلایه کنم یاخبر بدم

بذار اول خبر ها میگم بعد گلایه ها را میگم

چند وقت پیش با دوستت سورن دعوام شد فکر میکرد من تو مثل دخترا دیگه شناختم میدونی برام خیلی درد داشت که این طوری در موردم فکر کن

شرکت تعطیل کردیم نگران نباش همه با رضایت فرستادم رفتن حق الناس گردن هیچ کدام از ما نیست اونا که تونستم به شرکت های بچه ها معرفی کردم اونا که نمیتونستم یک مقدار حقوقشون به عنوان پاداش اضافه کردم شرمنده خانوادشون نشن

romangram.com | @romangram_com