#رخ_دیوانه_پارت_119

حالا چرا به خانه ما امده خدا فقط میدون و بس

تا شب اتفاق خاصی نافتاد

امروز باز منتظر این زن مکار بودم تا بالاخره اومد خوبه با ماشین نیست براش بوق میزنم فکر کنم تعجب کرد از دیدم بالاخره سه سال پیش من دیده بود ان زمان دانشگاه نمیرفتم

سوارمیشه راه می افتم

بدون مقدمه میگم شنیدم گرد وخاک کردی خانه ما چی پیش خودت فکر کردی عفریته که ما پشت پدرم خالی میکنیم حرف تو ه*ر*ز*ه گوش میدیم نه ما خانواده ایم کلمه ای تو معنیش نمیفهمی

امد وسط حرفم حرف بزنه

گفتم ساکت باش حرف من تمام نشده

یک بار دیگه ببینم برای خانوادم میخوای درد سر درست کنی یا بفهمم که زیر ابی میخوای کاری انجام بدی یا مادرم ناراحت کنی خودن حسابت میرسم

خوب من میشناسی من دختر همان پدرم پس از خانم دور باش وگرنه کاری میکنم با این سن نتونی توی شهر سرت بلند کنی

فکر میکنی اگر پسرت ببفهم همچین مادری داره چیکار میکنه ؟

فکر میکنی میتون زندگی کنه نه نمیتونه البته چه بسا اونم ح*ر*و*م *ز*ا*د*ه نباش

پس به فکر زندگی خودت وپسرت و خانوادش باش

ماشین نگهداشتم گفتم حالا میتونی گم شی هنوز توی بهت حرفام بود

romangram.com | @romangram_com