#رخ_دیوانه_پارت_118
سلام بابا کجایین
عمه امده بود خانه ما با مامانت امدیم برسانیمش خانش
باشه راستی کدوم عمه؟ عمه من یا شما؟
عمه خودم میگم بابا اخ عمه تو که خانش اصفهان نیست
راست میگین حواسم نبود
با قطع کردن تلفن یاد عمه بابا سهیل می افتم
بابا جون خدا بیامرزم از یک خانواده شش نفر بوده پدرش خان بود زمین های زیادی داشت
برادر بزرگ تر باباجون که خودش الان طایفه ای داره برای خودش فرزند بزرگ تر بعد از ان باباجون و بعد همین عمه بابا سهیل و دختر اخری که تا جایی که من یادم همیشه بیمار بود وفکر کنم هفت هشت سالم بود که بخاطر همان بیماری در اسایش گاه فوت کرد میشه گفت پیر دختر بود چون هرگز ازدواج نکرد
بخاطر ارثی که به خانواده پدربزرگم رسیده بود میشه گفت همشون مرفع بی درد شدن اما همشون به نحوی این املاک از دست دادن عمه بابا سهیل همیشه مغرور پر ادعا بود میشه گفت لوس خودمان با هیچ مردی سازش نداشت حتی طلاق گرفت بود
تا وقتی که پول داشت خرج میکرد همه خانواده عموی بابا سهیل از بچه هاش تا نوه هاش دورش بودن به قول معروف مگسان دور شیرینی
یاد ندارم با خانواده بابا جونم رابطه ای داشت باشه کلا همیشه از ما دور بود
تا این که به صفر رسید هم زمان سکته کرد واقعا شرایط بدی بود همان ادم هایی که دورش بودن بردنش اسایشگاه و فکر کنم مدت دو سال اسایشگاه بود و بعد دو سال براش توی بدترین نقطه شهر خانه گرفتن
romangram.com | @romangram_com