#ریما_پارت_5


سعید:هکر کلاه سفید کسیه که به سیستم های مختلف بطور قانونی و با اجازه ی صاحب سیستم نفوذ میکنه و اطلاعات بدست اومده رو در اختیار خود صاحب سیستم میذاره.هکر کلاه خاکستری بطور غیر قانونی وارد سیستم میشه و اطلاعات رو بجز صاحب سیستم به هر کسی که دوست داره میده.هکر کلاه سیاه بدون اجازه و غیر قانونی وارد میشه و از اطلاعات سواستفاده میکنه، البته تنها هکریه که به سیستم آسیب میرسونه و تخریبش میکنه.کراکر کسیه که کد ها و رمز های امنیتی رو هک میکنه و بعد از دزدیدن اطلاعات بطور کلی سیستم رو نابود میکنه!میشه گفت مثل هکرهای کلاه سیاهه ولی یه خورده خشن تر!در واقع کارشون مثل هکرهاست و تموم توانایی های یه هکر رو باید داشته باشن.به بیان ساده تر! مثلا تو یه اتاق داری که نمیخوای کسی بره توش.یه نفر میاد یه حرکتی میزنه درو باز میکنه و اطلاعات و ضعف اتاقت رو فقط به خودت میگه،این هکر کلاه سفیده.دومی میاد اطلاعات رو تو در و همسایه جار میزنه که آهای من همچین چیزایی میدونم،این هکر کلاه خاکستریه.سومی میاد از اطلاعات اتاقت سواستفاده میکنه و به دلخواه خودش یه ذره اتاقت رو زیر و رو میکنه.این هکر کلاه سیاهه.حالا کراکر کیه؟کراکر کسیه که میاد اسبی در اتاقت رو با لگد میشکونه و کل اتاقت رو بعد از برداشت اطلاعات کن فیکون میکنه!گرفتی بابا؟

سرمو تکون دادم و گفتم:یعنی شما هکر کلاه سفید بودید و اطلاعات رو فقط به صاحب سیستم میدادید.

سعید:کار اصلیه من برنامه نویسی بود ولی هک هم کنارش ادامه میدادم.

با ذوق گفتم:خب به منم یاد میدی؟

سعید:نخیر!!حالا هم برو بخواب که خیلی خستم!

بعدش خیلی خوشکل منو از اتاق شوت کرد بیرون!یعنی چی؟یاد نمیدی؟باشه!

یه هفته ی تموم نه باهاش حرف میزدم نه غذا میخوردم!انقدر کله شق بازی درآوردم که بالاخره قبول کرد.قرار شد واسم معلم خصوصی بگیره که درسام رو غیر حظوری پاس کنم.اصلا حوصله ی درس رو نداشتم ولی بخاطر اینکه بهونه دستش ندم قبول کردم.به یه سال نکشیده تموم تکنیک ها و زیر و بم هک رو فول شدم.برنامه نویسی که خوراکم بود!سه ماه از بابا خواستم که بذاره تو یکی از ویلاهاش تهنا باشم.تو این سه ماه به صورت فشرده رو توانایی هام کار کردم و از همه مهمتر تونستم بالاخره به چیزی که میخوام برسم....هک بدون گذاشتن کوچکترین رد پا!بدون هیچ نشونه و مدرکی!انقدر کار کردم و رو هک تمرکز کردم که بابا هم تو هک به گرد پام نمیرسید!بابا هم مدام ازم گلایه میکرد که دارم با این کارا زندگیمو نابود میکنم ولی من یه زندگیه عادی نمیخواستم...من هیجان میخواستم.پیشرفت کردم...چه تو کشور و خاورمیانه چه تو کشورای دیگه رقیب نداشتم.برای چندین شرکت بزرگ برنامه نویسی میکردم.درآمد خوبی داشت..در حد یه سیاستمدار عالی رتبه درآمد داشتم،شایدم بیشتر،خیلی بیشتر!تا جایی که از وجنات پیداست اسم من که میاد لرزه به تن بقیه میوفته!قسمت جالبش اینجاست که کسی اسم و فامیل این هکر زبردست رو نمیدونه!همه منو به اسمdark night mare یاهمون کابوس تاریک میشناسن!3 سال به خودم فشار آوردم.دارم به چیزی که میخوام نزدیک میشم!19 سالمه و هر چیزی که میخوام دارم!بابا راست میگفت.هک زندگیه اطرافیانت رو میگیره!دیگه موندن کنار بابا داره خطرناک میشه.دیگه باید مستقل بشم.درسته درصد شناسایی من یک به هزاره ولی بازم نمیتونم ریسک کنم و با زندگیه عزیزترین کسم بازی کنم!در حال حاضر ثروت شخصیم 5 یا 6 برابر باباست،بنابراین خیلی راحت میتونم روی پای خودم واستم!قصد دارم برای رد گم کنی هم که شده شغل بابا رو ادامه بدم.تو روابطم با کشورای دیگه هیچ مشکلی ندارم!چون بهترین پل ارتباطیم یعنی زبانم فوله فوله!تو این سه سال به 11 زبون زنده ی دنیا مسلط شدم.دیگه هر چی زنده و غیر زنده بود بیرون کشیدم!خدا رو شکر به کمک بابا و این ذهن خلاق خیلی خوب میتونم ارتباط برقرار کنم و موقعیتم رو پیدا کنم.اینا در حالی که خوبه میتونه خطرناک هم باشه.واسه من نه!من مهم نیستم!بابا و ...رادینم.داداشم.تو این چند سال فراموشش نکردم،دنبالش بودم.جرمش سنگینه.از بد کسی زده!از یه مرد دولت،رئیس جمهور!من با دولتیا کاری ندارم ولی رادین رو یه کله گنده دست گذاشته بود!آخه بگو برادر من مگه هک سیستم های بانکی و خصوصی کم درآمد داشت که رفتی سراغ همچین کسی؟آخه بگو با اون چیکار داشتی؟مگه کرم داشتی عزیز من؟پووووووووف!بیخیال!میارم ش بیرون!نمیذارم اونجا بمونه.وقتی که آماده باشم،کاملا!نباید بذارم خطری تهدیدش کنه.خسته و مونده از اتاق بابا اومدم بیرون.مستقیم رفتم تو اتاق خودم.روبه روی آینه قدی واستادم.قیافم نسبت به سه سال پیش خیلی بهتر شده بود،به قول بابا شکفتم!هیکلم به لطف ورزش های رزمیه مختلف..اوفففففف رو فررررم!موهای لخت قهوه ایم یه خورده تهش موج داشت،در کل دوسش داشتم.چشمام هم تیره بود.میشه گفت میشی!بینی کوچیک با لبایی که برق لب خدایی بود!از قیافم راضی بودم،به نظر خودم خوشکل بودم ولی بابا یه ذره پیاز داغشو زیاد میکرد و میگفت فرشته ها باید جلوم لنگ بندازن!اوف!بابا بالاخره بعد یه ماه راضی شد که بذاره مستقل شم!هی میگفت برات زوده 19 سالته،19 سالته هیچی نمیفهمی!ای خدددددا!آخه بگو مگه خودت نمیدونی همین دختر 19 ساله یکی از تیلیارد های برتر جهانه؟پولم که تو دنیا حرف اول رو میزنه!پول داشته باش هیچی نداشته باش!با یادآوریه کاری سریع از جام پریدم و گوشیمو از رو میز برداشتم.یه ذره به ذهنم فشار آوردم.آهها،09115.....یه بوق..دوتا بوق..مرد به سلامتی!سه تا بوق..

_بله بفرمایید؟

_سلام رامتین خره خوبی؟

_بلهههه؟شما؟

_هنوزم گیج میزنی شکلات جونم،برو فعلا هوبیتو بساب!

_ریـــــــــــــــــما!

_با خنده گفتم:جانـــم؟خوبی داداشی؟

_قربونت آبجی بی معرفت!کجایی تو؟4 سال ازت خبری نیست!کجا غیبت زد یهویی؟

_رامتین من باید ببینمت.میتونی بیای به این آدرسی که میگم؟

_آره آبجی،بگو سه سوته اونجام._آدرس رو برات اس ام اس میکنم.امروز ساعت 6 میتونی بیای؟

romangram.com | @romangram_com