#راز_پنهان_یک_شبح_پارت_107
- خدا رو شکر ادبت و سگها خوردن.
- کدوم سگ؟
- سگهای ناجا.
- بیشعور.
- لقب که به خودت نسبت دادم و به من نده.
- عجب آدمی هستیها!
- آدم خوب.
و بعد اردلان در حال خواندن پرونده گفت:
- چه قدر جرم! این یارو کیه؟
- همونی که امیر مشخصاتش و داد.
- کدوم؟
- عجب گیجی هستی تو! همون که باهاش تصادف کرد پاش داغون شد.
- آهان.
- گیج.
- این روزها کارم زیاد شده چیزی یادم نمیمونه.
- چیزی از این پرونده میفهمی؟
- نه نفهمم.
- خب خدا رو شکر.
- فقط تو نمیفهمی منم میفهمم گیج هم تویی.
romangram.com | @romangram_com