رمان رج زدن های زندگی

#رج_زدن_های_زندگی_پارت_76

مي تراود مهتاب

ميدرخشد شب تاب

خواب اين خفتهء چند

خواب در چشم ترم ميشکند ...

...........

امروز بعد از چند ماه ادرس شمسي خانوم رو پيدا کردم ورفتم سراغش ....ولي فکر ميکني کي اونجا بود؟ ..

سورج ...اره همين سورج خودمون ..همون که جاي شمسي خانوم امده بود ..

با ديدن من رنگش پريد..... اخه خدايي خيلي عجيب بود

سورج کجا ...شمسي خانوم کجا ...؟

شمسي خانوم ميگفت دوست توحيد که حالا داره جاي اونها زندگي ميکنه ..البته من يه نمه باورم نشد ..

اخه شمسي خانوم ناجور دروغ ميگه وقتي ميخواد دروغ بگه گوشهءچشم راستش يکم ميپره ...

به خاطر همين ....هميشه ميشه گفت کي داره راست وکي داره دروغ ميگه ....


romangram.com | @romangram_com