#رج_زدن_های_زندگی_پارت_27
همه رو جمع کردم... دسته کردم ..مرتب چيدم و يه نگاه به پنجرهءاطاق ماندني انداختم ..
بايد برم سر درسم ..فردا ماندني مياد با يه ب*غ*ل خط هاي مساوي وکبود ...
اسمش رو خودش بهم گفت ..گفت نگو جاي کمربند.... بگو خط مساوي... ببين چقدر منظم کشيده شده ...انگار که خط کش گذاشتن ..
اره انگار يه خط کش خوني روي دستش گذاشتن وبا چاقو خط کشيدن ...
بايد برم سر درسم... فردا فردا کلي کار دارم ...بايد به ماندني اميد بدم ..اميد بدم که نَبُره ..که سکوت کنه ....که ...که
اشک تو چشمام نشست ويه قطره روي کتابهاي پاره ريخت وخودشو تو دلشون جا کرد ... ...
که خفه بشه ...تا کتک نخوره ..اره بايد برم ...
چنان دل کندم از دنيا
که شکلم شکل تنهايي است
ببين مرگ مرا در خويش
که مرگ من تماشايي است
romangram.com | @romangram_com