#پرنسس_بی_احساس_من_پارت_24

_ گریه نکن معذرت میخوام هیس اروم باش دختر یکمی اروم شد ولی دستاشو دور کمرم حلقه کردو گریه میکرد

دستمو نوازش گونه روی سرش کشیدم و دم گوشش اروم گفتم :
_ هیس اروم باش اروم
دیدم ن اینجوری ساکت نمیشه یه گیتار گوشه اتاقش دیدم
فکری به ذهنم رسید

_ خانوم کوچولو به من نگا کن
سرشو گرفت بالاو به صورتم نگا کرد

_گیتار زدن دوس داری؟

همینجوری نگام میکرد
دستمو به سمت گیتار گوشه اتاقش گرفتمو گفتم اونو میگم
بازم همینجوری نگام کرد
اخ یادم نبود ک هیچ کاری بلد نیس
دستشو کشیدمو روی مبل راحتی توی اتاقش نشوندمش

_بشین تا برات بگم
گیتارو برداشتمو بقل دستش نشستم دیدم ک پرستار بین چارچوب در وایساده و نگا میکنه رو بهش گفتم
_برو بیرون و نزار حتی یک نفرم بیاد اینجا مفهومه؟

سرشو تکون دادو رفت
رفتم درو قفل کردمو برگشتم سرجام کنار خانوم کوچولو نشستم
_دراز بکش
دراز کشید روی مبل و پاهاشو تو خودش جمع کرد

_چشماتم ببند
چشماشو بست و منم شروع کردم به خوندن

شبت بخیر تو این شبا ک نیستم
بخواب با فکر اون من با چشم خیسم
تموم شب هام صب میشن به یاد تو
میدونم حتی حال من مهم نی واسه تو
شبت بخیر ببند چشاتو اروم
میدونم بعد من خوش حالی با اون
ن حتی یاد من رد نمیشه از سرت
یه وقتی من بودم تو ارزوی هر شبت

romangram.com | @romangram_com