#پونه_(جلد_اول)_پارت_132
_ خب حالا ،نگين خانوم ما چه امري دارن؟
نگين با طنازي ميگه:
_ من هيچي، ولي خواهرم اومده عروسک بخره.
_ فروشگاه ما در اختيارشونه.من در خدمتم.
اينو پسر فروشنده ميگه و رو به من ادامه ميده:
_ بفرمايين خانوم.
نگين به خرس عروسکي بزرگ تکيه ميده و ميگه:
_ پونه، پيمان جان.اسم خواهرم پونه ست.
پسر جلو مياد و بهم ميگه:
_ مغازه در اختيار شماست پونه خانوم.بفرمايين نگاه کنين هر چي رو که سليقه تون بود و دوست داشتين انتخاب کنين.
romangram.com | @romangram_com