#پل_های_شکسته_پارت_97
- این تو نیستی که بتونی برای کسی حق تعیین کنی. پس خدا این وسط چی کاره اس؟
با عصبانیت گفتم:
- جوری رفتار می کنین انگار من امینو حبس کردم! من که دارم براشون قرار ملاقات جور می کنم؟!
دایی نفسش رو با حرص بیرون فرستاد و یهو صداش بالا رفت:
- نمی فهمی یا خودت رو زدی به خریت؟
دستام رو به نشونه ی سکوت تکون دادم و به در اتاق امین نگاه کردم ولی دایی فقط کمی از تن صداش کاسته شد:
- من اون حرفو زدم که به این نتیجه برسی که خودت هم پدر داری! تو رابطه ی امین و فرامرز، فرامرز مقصره و حالا پیش قدم شده که همه چیزو درست کنه. تو رابطه ی تو و پدرت چی؟ فکر می کنی اون مقصره که منتظری اون پیش قدم بشه؟
لبهامو به هم فشار دادم. دایی دست هاشو تو هوا تکون داد و گفت:
- گاهی خودم رو لعنت می کنم که ای کاش بعد از طلاقت هواتو نداشتم تا مجبور می شدی برگردی پیش پدرت. بی نیاز شدن تو باعث شد به خودت مغرور بشی و پدرت رو بذاری کنار!
چشم هام پر اشک شد و با صدایی که می لرزید گفتم:
- پدرم منو نمی خواد دایی!
دیگه کامل منفجر شد:
- خودش گفت تو رو نمی خواد؟ یک بار بهش زنگ زدی و باهاش صحبت کردی؟ اشتباه از جانب تو بود اما تو همه رو مقصر دونستی و از همه بریدی. خانواده ت مقصرن چون پشتت رو خالی کردن. فرامرز مقصره چون ترکت کرد. اما یادت نره جلوتر از همه این تویی که مقصری، چرا فکر می کنی همه باید جبران کنن جز خودت؟! فکر می کنی اون همه خرج و وسایلی که موقع زایمانت، و تا وقتی که سر کار بری برات کردم از جیب خودم بود؟!!!
و سریع از در خارج شد و در رو به هم کوبید. اشکم به روی گونه ام چکید.
- مامان؟
از در فاصله گرفتم و به سمت امین چرخیدم. چند قدم به سمتم اومد و گفت:
- آقابزرگ دوستت داره.
اشک های بعدیم روون شدن. و امین با لبخند بانمکی ادامه داد:
- به من گفت تو خوشگلی، اما نه به خوشگلی مامانت.
با خنده هق زدم. دستامو براش باز کردم و امین به آ*غ*و*شم دوید.
***
فصل بیست و سوم:
امین با شورت لی و بدون تی شرت روی تختش نشسته بود و با حالت خنده داری به من زل زده بود و من هم تا کمر توی سبد لباس های داخل کمدش فرو رفته بودم. کلافه بیرون اومدم و کشوی لباس هاشو باز کردم، چشمم به شلوارک شش جیبه ی کرم رنگش افتاد. اونو بیرون کشیدم و به سمت امین گرفتم و شورت لی که پاش بود رو اشاره کردم و گفتم:
- اونو در بیار اینو بپوش.
نفسش رو فوت کرد:
- مامان تو داری دنبال تاپ یا تی شرت می گردی بعد شلوارک میدی دستم؟
romangram.com | @romangram_com