#پیغام_عشق_پارت_97

پوشیدم، فیت تنم بود؛ به رنگ چشم هام هم میامد. یقه ی کتش هفت بود و رنگ تاپش سفید و یقه اش گرد بود. در
اتاق زده شد
گلسا : پوشیدی؟
- اره
پریسا : باز کن، ببینیم
- باشه، صبر کن
لنز هام رو داخل چشم گذاشتم و در رو باز کردم. گلسا و پریسا از سر تا پام رو رصد کردن
پریسا :وایی بمیری، چه خوشگل شدی.
گلسا : چه بهت میاد، انگار برای تو دوختنش.
لبخند زدم
گلسا : شایان همین رو می بریم
شایان : اوکی
در رو بستم و لباس عوض کردم؛ از اتاق پرو بیرون آمدم.
- خوب حساب ما چه قدر شد؟
شایان : قابل نداره
گلسا : مهمون ما باش
- مرسی عزیزم، قیمت رو بگو
کارت رو سمت شایان گرفتم. شایان به گلسا نگاه می کرد؛
- بگیر، رمز هم 0200است.
شایان کارت رو از دستم گرفت
پریسا : تخفیف یادت نره
لبخند زد و کارت رو بهم داد.
گلسا : خوب ما بریم، بای عشقم
شایان : مراقب خودت باش، بای عروسکم
پریسا : فعلا پسر عمه
شایان : می بینمت دختر دایی
- ممنون، خداحافظ
شایان : خواهش، خداحافظ
سه تایی از مغازه بیرون آمدیم، گلسا و شایان به هم میامدن، البته مهم به هم آمدن دل ها بود؛ انگار دل من و دانیال

romangram.com | @romangram_com