#پسرای_بازیگوش_پارت_69
دستی به صورتم کشیدم.نکنه تمیز نشده؟
میلاد_چه قدر صورتت قرمزه! انگار سوخته.
رو تخت نشستم ...
_زیاد شستمش.
میلاد_هنوز بو میدی قیافشو به حالت عق زدم در آورد.
حسین_نیاری بالا رومون!
میلاد_نه الان معدم خالیه دفعه بعد یادم بنداز حتما از،خجالتت، در میام.
حسینم فحشی به میلاد دادو نشست.
رو کردم به حسین ...
_حالا تو چرا وسایلتو آوردی تو اتاق من؟
حسین دوباره مشغول گذاشتن وسیله،هاش شد ،منتظر به حسین نگاه کردم میلاد رو تخت نشست...
میلاد_قراره اتاقشو بده به دریا...
_چرا اومده تو اتاق من؟
_باتو راحت تر کنار میاد!
باعصبانیت بلند شدمو لباساشو از تو کمد بیرون اوردم ،حسین هاج و واج نگاهم میکرد...
_بره پیش اون امیر علی نره قول بخوابه ،مگه فکو فامیل نیستن؟
حسین پس گردنی بهم زدو، دوباره لباساشو تو کمد زد...
حسین_همین جا میمونم حرف مفتم بزنی، مجبوری شبا رو کاناپه بخوابی.
میلاد دستشو آروم،بالاو پایین میوردو زمزمه میکرد آروم ،قیافش هــــره شده بود ،دست خودم نبود زدم زیر خنده...
romangram.com | @romangram_com