#پسرای_بازیگوش_پارت_22
بااسرار زیاد قرار شد من پیشش بمونم ،اما تنهایی از پس این بچه برنمیومدم.
_باید یکیتون بمونه ،من تنهایی نمیتونم!
امیر_مگه قراره آپولو هواکنی؟قراره شیر خشک براش درست کنیو جاشو عوض کنی.
امیر علی اومد، چند ضربه ی آرام تو کمرم زد
_ببینم تااومدن ما یه پا مامان میشی یانه!
وارفته نگاشون کردم.
امیر_امیر علی تو ام، بمون شاید ،مادری یاد گرفتی!
بالبخند گفتم:
_دستت درست داداش.
امیرعلی_من عمرانمیمونم!
_آقا رای میگیریم.
امیر علی_قبول رای میگیریم ،هرکی موافقه میلاد تنها پیش بچه بمونه دستشو بلند کنه...
هیچکی دستشو بلند نکرد...
ریز خندیدم.
حالا من بودم که پشت کمر امیرعلی میزدم
_داداش موندگار شدی...
امیرعلی"
romangram.com | @romangram_com