#پسرای_بازیگوش_پارت_116
_حسین مگه مرض داری این همه محکم میزنی!کوربودی نمیدیدی داری کیو میزنی؟
حسینم دستاشو بالا اوردو گفت:
_شرمنده داداش یه لحظه خون جلو چشمامو گرفت...
رضا_مگه چشمم پریود میشه؟
انقدر طنز این حرفو زد که هممون از خنده ریسه رفتیم ،حسین پس گردنی به رضا زد
حسین_رضا یکم عفت کلام داشته باش
رضا_عفتو که تازه شوهر دادیم!
حسین_بسه رضا
رضا_بس نیس گـــلناره
گلنارشو کشیدوبا لفظ خاصی گفت...
امیر علی_زودتر بریم خونه دریا یخ کرد
هممون خیره ی حسین شدیم ،که با لبخندی که زد ههمونو شــــــاد کرد
حسین سوییچو سمت من پرت کردو گفت:
_بپر ماشینو روشن کن تا بریم
رضا_میلاد بپریا ،این جوری...
بعدش خودش شروع کرد مثل بچها بالاو پایین پریدن...
دریا از خنده غــــــش کرده بود،از خندهاش جون میگرفتم...
سمت ماشین رفتمو روشنش کردم ،بچها هم بلافاصله سوار شدن
بخاریو تنظیم کردم ،برا دریا کوچولو که دوباره قرار بود به خونمون بر گرده
romangram.com | @romangram_com